این بافته قشقایی با آن سه نقش سر هم سواری که وسط ترنج اصلیش بافته شده، تبدیل به بافته خاص و منحصر به فردی شده که پیش از این نمونه مشابهش را ندیده بودم.
این بافته قشقایی با آن سه نقش سر هم سواری که وسط ترنج اصلیش بافته شده، تبدیل به بافته خاص و منحصر به فردی شده که پیش از این نمونه مشابهش را ندیده بودم. حتی تا این حد برایم غریبه بود که در نگاه اول به نظرم رسید که این سه نقش و جایگیری آنها در این بافته حاصل دستکاری فتوشاپی است!
بافته قشقایی یک خصوصیت دیگر هم دارد که میشود گفت تقریبا در هر بافته عشایری دیگری در ایران مشاهده بشود آن بافته را تحفه و خاص میکند مخصوصا در میان بافتههای قدیمی مثل این بافته. استفاده از رنگ سفید عموما در بافتههای عشایری رایج نیست (تاکید میکنم مخصوصا بافتههای قدیمی) عشایر ایران چندان علاقهای به استفاده از رنگ سفید نشان نمیدهند (نمیدادند). اینکه روی ایران تاکید میکنم به این دلیل است که مثلا در میان افغانها اینطور نیست یا در میان ترکهای آناتولی و اتفاقا هر چقدر عشایر ایران (مخصوصا در بافتههای قدیمی) رنگهای سنگین و رنگین به کار میبرند (میبردند) در حداقل دو گروه عنوان شده تمایل بیشتری به استفاده از رنگهای شاد و حتی گاه از دیدی اجق وجق داشتهاند و دارند. استفاده از انواع صورتیها، سبزها، گلبهیها، آبیهای روشن، فیروزهایها و … هر چقدر در بافتههای قدیمی ایرانی عیب و ناهنجار محسوب میشود (میشده) در میان بافتههای مذکور نشان و خصوصیت آنها بوده است. نمونهاش را هم میشود اینطور توضیح داد که در بازار حال حاضر مشهد اگر در یک بافته عشایری (اختصاص قالیچهای با نقش هندسی) مثلا رنگ گل بهی یا صورتی استفاده شده باشد، در این بازار با صفت افغانی خوانده میشود که تقریبا معادل با جلف بودن و زشت بودن تعبیر میشود و از ارزش بافته کم میکند.استفاده از رنگ سفید یا رنگهای روشن در نواحی نزدیک به محیط بافته (مخصوصا در تقابل با تیرگیهای مناطق وسطتر) عموما باعث سرریز شدن طرح به بیرون از بافته میشود. به این معنی که وقتی نقش وسط تیره است و دور به دور روشن در وسط کار تمرکز و سنگینیای چشم آزار و دور به دور بافته سبکی و پراکندگی نقش را داریم. رنگ روشن بر عکس رنگهای تیره نه تنها متمرکز نیست که میل زیادی به پراکنده شدن و درخشش از خودش نشان میدهد و در عین حال نسبت به رنگ تیره سبکتر و سیالتر است و به همین دلیل میل به گریز دارد و چشم را به بیرون از بافته هدایت میکند. در نتیجه برای یک ترکیب بندی درست رنگی میبایست رنگها را به شیوهای ترکیب کرد که رنگهای روشن میل به گریز کمتری از خودشان نشان بدهند. مثلا استفاده از رنگ سفید برای حاشیههای کوچک بیرونی مخصوصا وقتی که زمینه رنگ تیره تری دارد اصلا توصیه نمیشود.اتفاقی که در مورد این قالیچه افتاده این است که سنگینی ترنج با سبکی لچکیها و حاشیه طوری هماهنگ شده که از رخ دادن چنین حالتی جلوگیری کرده و نقش اصلی در ایجاد این توازن را رنگ قرمز به عهده گرفته است. (البته اگر به نقش خیلی دقیق بشویم در هر صورت سبکی رنگ لچکیها در تقابل سنگینی نقش وسط به چشم میآید و تا حدی آن تمرکز ناخوش آیند در وسط بافته هست اما بافنده تمام تلاشش را کرده تا این سنگینی هر چه کمتر و کمتر جلوهگری کند و این نقطه قوت این قالیچه در رنگآمیزی است. البته نقش ترنجهای سر هم سوار وسط بافته را هم در ایجاد این توازن نباید نادیده انگاشت.